موضوع جریانسلفیوهابی یکی از پیچیدهترین موضوعاتفکری در عرصهپژوهش است، که در سایه پیوند باحکومت آلسعود، گسترش فزایندهای در جهان ازجمله شمالآفریقا پیدا کرد. وهابیت در الجزایر پیشینهای ...
بیشتر
موضوع جریانسلفیوهابی یکی از پیچیدهترین موضوعاتفکری در عرصهپژوهش است، که در سایه پیوند باحکومت آلسعود، گسترش فزایندهای در جهان ازجمله شمالآفریقا پیدا کرد. وهابیت در الجزایر پیشینهای متمایزتر نسبت بهکشورهایهمجوار همچون تونس و مغرب دارد و بیش از یک قرن پیش از آنکشورها وارد الجزایر شدهاست.جریانسلفیوهابی درالجزایر همواره و در طولدهههایمختلف با فراز و نشیبهایمختلفی روبروست.وهابیت درالجزایر بهدلایلمختلف ازجمله اقدامات عبدالحمیدبنبادیس، پیش از دیگر کشورهای همجوار خود، ترویج و گسترش یافت.جریانهایسیاسیاسلام گرا پیوسته از نفوذ سیاسی–اجتماعی بالایی درجامعهالجزایر برخوردار بودهاند و عملکرد اینجریانها بهویژه پس از استقلالالجزایر(1962م)، فراز و نشیبهای زیادی داشته-است. مهمترین عاملایجاد و توسعه فزاینده جریانوهابیسلفی درالجزایر را باید درحمایتهای بیشمار مادی و لجستیکی عربستانسعودی بهویژه پس ازسال1973م.بهدلیل افزایش درآمدهاینفتی دانست. ازسویدیگر سیاستهایسرکوبگرایانه دوره بومدین و اتخاذرویکردهای سختگیرانه وی، موجب رشدزیرزمینی آنها را فراهم آورد.پرسشهای اصلی اینمقاله عبارتنداز:دلایل پیدایش وهابیت در الجزایر چیست؟پیامدهای اقدامات وهابیت در الجزایر بهویژه در بین سالهای1962 تا1990م. چیست؟ازیافتههای اینپژوهش میتوانگفت حضور وهابیت در الجزایر پیامدهای متعددی در برداشته است؛ ازجمله پیدایش القاعده مغرب اسلامی بهوسیله دروکدل. همچنین بحران1990 تا2005 الجزایر ریشه در اقدامات و بسترسازیهای جریانهای سلفی درالجزایر دارد. عمده فعالیتهایجریانهایسلفی در دوره شاذلی است؛ زیرا در دوره تقریبا طولانیمدت بومدین، همه فعالیتهایجریان-هایسلفی سرکوب و کنترل میشد.این مقاله بارویکردیتوصیفی-تحلیلی، بهبررسی و نقد بسترها و پیامدهای حضور وهابیت در الجزایر بین از سال1962 تا1990م، میپردازد.
طالبان را میبایست یکی از مصادیق بارز جنبشهای سلفی و تکفیری معاصردانست و جهت شناخت و تحلیل دقیقتر این جنبش، میبایست به تحلیل و بررسی مبانی فکری آن پرداخت. این مبانی را میتوان در سه محور کلام (پیشینه ...
بیشتر
طالبان را میبایست یکی از مصادیق بارز جنبشهای سلفی و تکفیری معاصردانست و جهت شناخت و تحلیل دقیقتر این جنبش، میبایست به تحلیل و بررسی مبانی فکری آن پرداخت. این مبانی را میتوان در سه محور کلام (پیشینه تاریخی)، سیاست و قومیت پشتون مورد ارزیابی قرار داد. مبانی کلامی و پیش زمینههای تاریخی تفکر طالبان را باید در جریان فکری اهل حدیث جستجو نمود که با بلوغ نسبی در اندیشه امام احمد حنبل، بعدها توسط ابن تیمیه و به خصوص محمد بن عبدالوهاب به صورت یک مکتب فکری مشخص درآمد. در این میان مکتب دیوبندیه که تجلی آیین وهابیت در شبه قاره هند محسوب میشود بواسطه مدارس مذهبی (عمدتاً در پاکستان) و گروههای بنیادگرای اسلامی همچون القاعده و جمعیة العلماء الاسلام (با حمایتهای مادی و معنوی پاکستان، عربستان و امارات متحده عربی)، مجرای تحقق آموزههای جریان فکری اهل حدیث) وهابیت(در طالبان بودند. هرچند نباید از نظر پنهان داشت آشفتگیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی افغانستان که حاصل دوران سخت نبرد با شوروی سابق و حکومت 4 ساله مجاهدین میباشد نیز نقش مهمی در هجوم طالبان به سوی این مدارس دینی داشت. از سوی دیگر روند جهانی شدن و جهانی سازی که در رأس آن آمریکا قرار دارد و آموزههای فکری و ارزشی قوم پشتون که مهمترین بستر اجتماعی جنبش طالبان است را باید بخش دیگری از مبانی فکری طالبان محسوب داشت.