طالبان را میبایست یکی از مصادیق بارز جنبشهای سلفی و تکفیری معاصردانست و جهت شناخت و تحلیل دقیقتر این جنبش، میبایست به تحلیل و بررسی مبانی فکری آن پرداخت. این مبانی را میتوان در سه محور کلام (پیشینه ...
بیشتر
طالبان را میبایست یکی از مصادیق بارز جنبشهای سلفی و تکفیری معاصردانست و جهت شناخت و تحلیل دقیقتر این جنبش، میبایست به تحلیل و بررسی مبانی فکری آن پرداخت. این مبانی را میتوان در سه محور کلام (پیشینه تاریخی)، سیاست و قومیت پشتون مورد ارزیابی قرار داد. مبانی کلامی و پیش زمینههای تاریخی تفکر طالبان را باید در جریان فکری اهل حدیث جستجو نمود که با بلوغ نسبی در اندیشه امام احمد حنبل، بعدها توسط ابن تیمیه و به خصوص محمد بن عبدالوهاب به صورت یک مکتب فکری مشخص درآمد. در این میان مکتب دیوبندیه که تجلی آیین وهابیت در شبه قاره هند محسوب میشود بواسطه مدارس مذهبی (عمدتاً در پاکستان) و گروههای بنیادگرای اسلامی همچون القاعده و جمعیة العلماء الاسلام (با حمایتهای مادی و معنوی پاکستان، عربستان و امارات متحده عربی)، مجرای تحقق آموزههای جریان فکری اهل حدیث) وهابیت(در طالبان بودند. هرچند نباید از نظر پنهان داشت آشفتگیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی افغانستان که حاصل دوران سخت نبرد با شوروی سابق و حکومت 4 ساله مجاهدین میباشد نیز نقش مهمی در هجوم طالبان به سوی این مدارس دینی داشت. از سوی دیگر روند جهانی شدن و جهانی سازی که در رأس آن آمریکا قرار دارد و آموزههای فکری و ارزشی قوم پشتون که مهمترین بستر اجتماعی جنبش طالبان است را باید بخش دیگری از مبانی فکری طالبان محسوب داشت.